از زمان حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائيل و آغاز جنگ غزه، بحث و تحلیل درباره آینده منطقه به میزان چشمگیری افزایش یافته است؛ بحث و تحلیلهایی که برخی منطقی، واقعبینانه و عملی به نظر میرسند اما بعضی دیگر بر پایه احساسات، خیالپردازیها و توهماتی به دور از چارچوب عقلانی و عملگرایی استوارند.
تهران به «نیروی قدس» و حمایت از آرمان فلسطین میبالد، در حالی که حتی یک گلوله هم در حمایت از مردم فلسطین و آرمان آنها شلیک نکرده بلکه پیوسته سعی کرده است در لبنان، سوریه، کرانه باختری و نوار غزه بین فلسطینیها تفرقه بیندازد و مانع توافق آنها بر سر راهبردی واحد شود.
رژیم ایران به منظور کنترل جناحهای فلسطینی و استفاده از آنها برای پیشبرد اهداف و برنامههایش در منطقه، از برخی گروههای فلسطینی در برابر برخی دیگر حمایت میکند تا به اختلاف و ناسازگاری میان آنها دامن زند. این سیاست تهران برای دامن زدن به اختلاف بین گروههای فلسطینی با سیاستهای تلآویو همخوانی بسیاری دارد و اقدامهای آنها تاکنون به چندپارگی بیشتر فلسطینیها انجامیده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با آنکه تهران و حومه جنوبی بیروت پیوسته سعی دارند نشان دهند در عملیات طوفان الاقصی هیچ نقشی نداشتند، اظهارات رهبران و رسانههای آنها مبنی بر اینکه «ایران انقلاب فلسطین را از مرحله انتفاضه سنگ به عصر موشک و پهپاد منتقل کرد و به مبارزه مسلحانه شتاب بخشید»، تناقضگویی آنها را آشکار میکند.
تهران حزبالله را در موقعیتی ایمن نگه داشته و به دنبال آن است تا این حزب در معرض ضربات کوبنده قرار نگیرد. این امر نشان میدهد که منافع تهران با منافع تلآویو و «شیطان بزرگ» در تلاش برای جلوگیری از گسترش دامنه جنگ به سمت لبنان در یک راستا است و همپوشانی دارد.
البته جای تعجب نیست که جبهه جولان آرام بماند؛ زیرا ایران و حزبالله آنجا حضور مستقیم دارند. افزون بر اینکه دمشق و تهران به دلیل ترس از احتمال سقوط رژیم سوریه و برملا شدن توازن قدرت، از هرگونه اقدامی که به گسترش دامنه جنگ منجر شود و ایران و سوریه را به درگیری مستقیم با اسرائيل وارد کند، خودداری میکنند.
این در حالی است که بسیج نیروهای حشدالشعبی در عراق و سوریه و حملات موشکی حزبالله به شهرکهای شمال اسرائيل بهعنوان بخشی از راهبرد «وحدت میدانها» هیچ تاثیری بر جنگ غزه نداشت و نتوانست هیچ تغییر مثبتی در میدان نبرد ایجاد کند.
از سوی دیگر، حضور حوثیها در دریای سرخ و تهدید آنها برای خطوط کشتیرانی بینالمللی ثابت میکند که دستور کار ایران در قبال واشنگتن به جنگ غزه ربطی ندارد، بلکه برای تقویت موضع تهران در پروندههایی از جمله مذاکرات هستهای و غنیسازی اورانیوم، آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران و پایان دادن به تحریمهای نفتی است. به همین دلیل، ایران در تلاش است تا پیش از فرا رسیدن زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و شکست احتمالی دموکراتها، زمینه تحقق برخی از اهداف موردنظر را فراهم کند.
«ادعای پیروزی مقاومت» و «شکست اسرائیل» و سر دادن شعارهای خوشحالی با پرتاب هر موشک به سمت اسرائيل، اقدام تعجبآمیز دیگری برای جلب توجه است. در حالی که اسرائیل همچنان به هدف قرار دادن و کشتن رهبران «محور مقاومت» در بیروت، سوریه و عراق ادامه میدهد، رژیم ایران و شبهنظامیانش به نمایش قدرتی مشغولاند که نه بر جنگ غزه تاثیری داشته است و نه میتواند اسرائیل را شکست دهد.
همه میدانند که سر دادن شعارهای عوامگرایانه و نمایش قدرت نمیتواند مسیر پیروزی بر اسرائيل را هموار کند؛ بهویژه اینکه از زمان آغاز جنگ بین حماس و اسرائيل، تعداد زیادی از فلسطینیها کشته شدند، صدها هزار نفر از ساکنان شمال نوار غزه به سمت جنوب آواره شدند و زیرساختها، بیمارستانها، مدارس و اماکن مذهبی بسیاری ویران شدند.
از سوی دیگر، ترور صالح العاروری در حومه جنوبی بیروت به همراه هفت تن دیگر از رهبران حماس نشان داد که توازن قدرت با پرتاب پهپاد، شلیک موشک یا حمله با چاقو برقرار نمیشود.
در حالی که شعار مبارزه مسلحانه جز کشتار و ویرانی حاصل دیگری برای مردم فلسطین ندارد، مقاومت مدنی بهترین و موثرترین راه برای تحقق آرمان فلسطین است.